شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۸

کار حزبی یا گذشت از شرافت

کار حزبی یا گذشت از شرافت

شاید بالاترین ارزش انسانی‌، انسانیت یا شرافت انسان است. هیچ ارزشی حتا به بزرگی‌ آزادی آنقدر ارزشمند نیست که بتوان به بهانهٔ آن از شرافت گذشت.

آیا هیچ انسان با شرفی حاضر میشود به انسان دیگری که پیشتر مورد ظلم و تعدی قرار گرفته اجازه تظلم خواهی‌ ندهد، آیا این به دور از انسانیت و جوانمردی نیست. آیا هیچ چیزی با ارزش تر از جان انسان می‌شناسید، آخر چگونه چشمان خود را میبندید و چون افراد سنگدلی که بویی از انسانیت نبرده اند از یک مادر داغدیده، که داغ فرزندان و همهٔ خانواده بر دلش گذاشته شده می‌خواهید سکوت کند و از حق پایمال شده سخنی نگوید تا اتحادی شکل گیرد با حضور افراد ظالمی که خون مردمی را در شیشه کرده اند و در ظلم به این آب و خاک از هیچ چیز فروگذار نکرده اند. چه اتحاد سیاه و پستی است اتحادی که باید چشم بر حق مردم بست و باید با چنین کسانی‌ یگانگی کرد دوم آنکه شما بر چه اساسی‌ و با چه حقی‌ میگویید گذشته این افراد را فراموش کنید، کسی‌ که مورد جفا قرار گرفته باید گذشت کند نه شما. جگر سوخته مادری که فرزندش در جنگی که فلان آقایان ادامه دادند کشته شد را شما مرحم مینهید، آن کودک کردی که در قنداق بود که با تانک از روی خانه آااش گذاشتند را شما آرام می‌کنید، همسر و فرزند شریعتی‌ را که سالها پیش از انقلاب توسط آنان که میدانستند با حضور وی به حکومتی اینچنین نمیرسند شما پاسخ گو هستید، طالقانی را، فروهر را، چرا میگویید صحبتی‌ از سال ۶۷ و قتل عام آن سال نکنید مگر آنها که در ابتدای جاده خاوران آرمیده اند انسان نبودند حق حیات نداشتند مادر پدر همسر برادر یا خواهری نداشتند چرا این قدر بی‌ انصافیم این قدر شرافت انسانی‌ را بازیچه قدرت می‌کنیم، آیا به مرگ باور دارید چه چیز در دنیا میخواهند به شما پیشکش کنند که از شرافت با ارزش تر باشد، نمونه‌ها در این باره بسیارند ولی‌ اگر با انصاف باشید و بخواهید دریچه قلب انسنیتان را به روی حقیقت باز کنید آاه یک مادر مظلوم کافی‌ است.

این مطلب را نه برای خانواده و اقوام و دوستان افراد پیش تر سوار بر اسب قدرتی‌ میزنم که اکنون از این مرکب پیاده اند و به دنبال آن روانند که هر چند اگر ایشان نیز به ندای وجدان خود گوش فرا دهند باید درست کار باشند و از مردم پوزش بخواهند و مردم را از آنچه انجام شده آگاه نمایند زیرا این دنیا بر کسی‌ باقی‌ نبوده و نخواهد بود، برای شما جوانانی میگویم که میپندارید کار گروهی و حزبی می‌کنیم پس باید چشم و گوش بر هر چه حقایق بوده ببندیم و در جهت منویات افراد دیگر که به خوبی‌ نمیشناسیم بنویسیم و تلاش کنیم. به آنها القابی دهیم و هر چه کردند و گفتند به‌ به‌ بگوئیم و چشم بسته از آن دفاع کنیم، بار کاج به منزل نخواهد رسید و اتحادی که با گذشت از شرف و انسانیت بخواهد شکل بگیرد چون درختیست که اگر بر نشانی‌ به باغ بهشت همان میوه تلخ بار آورد.

پایدار و پیروز و آزاد مردم و سرزمین کهنمان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر